
Ermenihaber.am با آرمن پطروسیان شرق شناس-مورخ در خصوص تحولات احتمالی مربوط به روند به رسمیت شناختن، یکصد و هشتمین سالگرد نسل کشی ارامنه گفتگو کرده است.
سوال : مردم ارمنی در ارمنستان، آرتساخ و دیاسپورا و همچنین بخش قابل توجهی از بشریت متمدن در رویدادهای یکصد و هشتمین سالگرد بزرگداشت قربانیان نسل کشی ارامنه شرکت می کنند. با این حال، شاید به دلیل تأثیر تحولات ژئوپلیتیکی، روند به رسمیت شناختن نسل کشی تا حدودی کند شده است. دوره فعلی را چگونه توصیف می کنید؟
جواب : با اشاره به محتوای سؤال، ابتدا باید به تحولات جاری جهانی بپردازم. در شرایط بیثباتی ژئوپلیتیکی، واقعیت جنایات مختلف علیه بشریت که در نقاط مختلف کره زمین آشکار میشود، تا حد زیادی نتیجه عدم مجازات رفتارهای مشابه در گذشته است. بله، بار دیگر منافع سیاسی محدود بر ارزشهای جهانی غلبه دارد. در این زمینه، نگرش ناهماهنگ جامعه بین المللی در خصوص به رسمیت شناختن، محکومیت و پاسخگویی نسل کشی ارامنه باعث تکرار واقعیت های غم انگیز مختلف چه در قرن گذشته و چه در روزگار ما شده است.
بارها در مورد آنها صحبت شده است. در این میان، غم انگیزترین چیز این است که بخشی دیگر از مردمی که بیش از 100 سال پیش نسل کشی شده و از وطن خود محروم شده اند، به همین سرنوشت غم انگیز دچار شده اند. جلوههای فردی اجرای سیاست نسلکشی ترکها توسط مقامات آذربایجان به اوایل دهه 1990 و در قالب جنگ 44 روزه 2020 محدود نشد.
پس از تخلیه مناطق تاریخی ارمنینشین شوشی، هادروت و دیگر سکونتگاههای ارمنینشین، قتل، آوارهکردن و خلع ید ساکنان آنها، نوبت به ارامنه بقیه آرتساخ رسید. در نتیجه سیاست جنایتکارانه رژیم باکو و مسدود کردن کریدور لاچین، عملیات هدفمند محاصره آرتساخ بیش از 4 ماه ادامه دارد و جمعیت 120 هزار نفری آن در مهد تاریخی خود در شرایط ارعاب و تهدیدهای دوره ای زنده، تبعید، نداشتن شرایط اولیه زندگی، غذا، دارو، اختلال در تامین برق و گاز می مانند. رژیم اقتدارگرای آذربایجان نسبت به رای مهم ترین دادگاه بین المللی، دیوان بین المللی دادگستری، تجدیدنظرخواهی بسیاری از ساختارهای بین المللی، سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری اروپا، اتحادیه اروپا و غیره و بسیاری از کشورهای جهان بی اعتنایی نشان می دهد.
همچنان جمعیت بومی آرتساخ را با یک معضل مواجه می کند. در چنین شرایطی، یکی از راه های مهم برای جلوگیری از سیاست نسل کشی آذربایجان که از حمایت همه جانبه ترکیه نیز برخوردار است، می تواند اعمال موازی سازی بین نسل کشی ارامنه و سیاست سلطه جویانه علیه ارامنه آرتساخ در چارچوب لفاظی های رسمی و دیپلماتیک باشد. در پایان، مکانیسم های جلوگیری از فاجعه جدیدی که بر سر ارامنه آرتساخ آمد بسیار محدود است. و استفاده از همه فرصت ها برای اطلاع رسانی به بشریت متمدن در مورد احتمال تداوم نسل کشی ارامنه باید یکی از آنها باشد. و من مطمئن هستم که موارد فوق به روند به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه نیز شتاب جدیدی می بخشد، زیرا این فعالیت خستگی ناپذیر وفادار به عهد اخلاقی و وظیفه مردم ارمنی است.
سوال : جدا از واقعیت های ژئوپلیتیکی، آیا روند عادی سازی روابط ترکیه و ارمنستان بر روند به رسمیت شناختن نسل کشی نیز تأثیر می گذارد؟
جواب : حتماً تأثیر دارد. به طور کلی محتوای فرآیند به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه شامل چند بعد سیاسی، حقوقی، اخلاقی و غیره است. اگر اولین مورد از فهرست، که اغلب به دو مورد دیگر متصل است، بیشتر لایه های روابط بین جهان و ترکیه، روابط بسیاری از کشورها و شهروندان ارمنی ملیت آنها را در بر می گیرد، جنبه های اخلاقی و حقوقی این روند عمدتاً به آن اشاره دارد. و البته آنکارای رسمی در پی کاهش هرچه بیشتر مولفه سیاسی نفوذ نسل کشی بزرگ از طریق یک روند ظاهراً راکد است. به ویژه، تلاش می شود تا رفتار بازیگران خارجی اصلی علاقه مند به تنظیم روابط ترکیه و ارمنستان قابل مدیریت تر شود.
در مورد مردم ارمنی، برای ما مشکل بیشتر در بعد اخلاقی و حقوقی است که هدف نهایی آن پیروزی عدالت، به رسمیت شناختن جنایت توسط جانشین دولت نسل کش، توبه و مسئولیت آن است. البته این یک روند فوق العاده دشوار است، به ویژه زمانی که با انکار اصولی ترکیه و بسیاری از موانع عینی دیگر مواجه هستیم، اما هیچ محدودیت زمانی برای این کار وجود ندارد. این وظیفه اخلاقی همه نسلهای مردم ارمنی است که یاد و خاطره اقوام نسلکشی خود را به یاد بیاورند، همچنان به همه جهان، به نسلهای جدید بشریت بگویند، درسهایی را از تراژدی ملی مردم ارمنی باخبر کنند.
سوال : آیا نتایج انتخابات ملی آتی ترکیه تاثیری بر روند به رسمیت شناختن و حل و فصل ترکیه و ارمنستان خواهد داشت؟
جواب : انتظار من از انتخاباتی که در ترکیه برگزار می شود در هر دو مورد زیاد نیست. رویکردهای مقامات فعلی آشکار است: همان سیاست انکار در مورد شناسایی ادامه خواهد یافت و خود را به ترویج صرف مفهوم “درد مشترک” محدود می کند.
و در روند حل و فصل با ارمنستان، سیاست پیش شرط آنکارا مجدداً روند ترکیه-ارمنستان را با روند آذربایجان-ارمنستان موازی می کند و در نتیجه فشار مضاعفی بر ارمنستان در مسیر اجرای دستور کار مشترک منطقه ای ترکیه-آذربایجان وارد می کند.
در مورد تحولات احتمالی در صورت پیروزی مخالفان، در نگاه اول انتظار تغییر رویکردهای عمیق آنکارا در هر دو جهت، واقع بینانه نیست. در این میان ارجاعات غیرمستقیم سیاسی امکان پذیر است. به ویژه، در چارچوب سیاست منطقهای آنکارا، بهویژه در روابط ترکیه-غرب، ترکیه-روسیه، برخی تغییرات پیشبینیشده ممکن است تأثیر اشتقاقی بر برنامههای ارمنستان، اساساً در حوزه منافع آمریکا، داشته باشد.
آخرین جهت می تواند به طور مثبت روند حل و فصل ترکیه و ارمنستان را تحریک کند. و اساسی ترین تغییرات در رویکردهای ترکیه را می توان در چارچوب روند دموکراتیزه شدن آن کشور ثبت کرد که متأسفانه در حال حاضر قابل پیش بینی نیست.